کليک کنيد">


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 8 ارديبهشت 1398
بازدید : 4079
نویسنده : اهل سنت و جماعت

 

از عبدالله بن کعب بن مالک(رضی الله عنهما)روایت است که گفت:

پیامبر(ص)مدت سه سال بعد از بعثت خود مخفیانه به سر برد و در

سال چهارم دعوت خود را آشکار نمود. به مدت ده سال در موسوم

های حج دعوت مینمود ، و به دنبال حجاج در اقامت گاه های آنان در

عکاظ مجنه و ذی المجاز(1) رفته آنها را فرا می خواند تا از وی حمایت

نمایند،تا باشد پروردگارش را تبلیغ نماید ، و برای آنها اذعان می نمود که

پاداش این نصرت برای آنها جنت است. اما هیچ کسی رانمی یافت تا وی

را یاری و نصرت نماید، حتی از قبایل و جاهای آنها جداگانه می پرسید

وآنها را دعوت می کرد ، تا این که به بنی عامر بن صعصعه رسید ،اذیت

و آزاری را که از آنها دید از هیچ کس ندیده بود به حدی که او از نزد آنها

بیرون رفته بود ولی با این همه او را از پشت میزدند، تا این که به بنی

محارب بن خصفه رسید در میان آنها پیرمردی را یافت که یک صد و بیست

سال عمر داشت پیامبرخدا(ص) با وی صحبت نمود و او را به اسلام دعوت

نمودو از وی خواست تا از او حمایت نماید، تا پیام رسالت پروردگارش را

تبلیغ نماید. آن پیرمرد پاسخ داد:ای مرد قومت از احوال تو بهتر اگاهند به

خدا قسم کسی که تو را به خانه خود ببرد به این معناست که بدترین

چیزی را از«موسم»با خود برده است. ......................................

ادامه ماجرا را در (ادامه مطلب)مشاهده نماید



:: برچسب‌ها: دعوت , اسلام , قبیله , حج , عرب , ابو لهب , عکاظ , ذی المجاز , رسالت , بنی عامر , بنی محارب ,
تاریخ : دو شنبه 7 ارديبهشت 1398
بازدید : 4105
نویسنده : اهل سنت و جماعت

 

ابن سعد از ابن عباس(رضی الله عنهما)روایت نموده که گفت: هنگامی

که خداوند(جل جلاله)این آیه را نازل نمود:(وَأَنذِرْ‌ عَشِيرَ‌تَكَ الْأَقْرَ‌بِينَ )(1)

و خویشاوندان نزدیک تر خود را بیم ده

پیامبر خدا(ص)خارج شد تا این که بر کوه مروه بالا رفت و از انجا گفت:«ای

آل فهر»! آن گاه قریش نزد وی آمدند ، ابولهب بن عبدالمطلب گفت:اینها

آل فهراند که نزد تو گرد آمدنده اند بگو چه می گویی؟پیامبر خدا(ص)

صدا زد:«ای آل غالب» به این گفته پیامبر خدا(ص) بنی محارب و بنی حارث

فرزندان فهر آمدند. بعد فرمود:«ای آل کعب بن لوی»آن گاه بنی عامر بن

لوی آمدند سپس گفت:«ای آۀ مره بن کعب»درین اثناءبنی عدی بن کعب

وبنی سهم و بنی جمح بن عمرو بن هصیص بنی کعب بن لوی آمدند بعد

پیامبر(ص)فرمود:«ای آل کلاب بن مره»این بار بنی مخزوم بن یقظله بن مره

و بنی تمیم بن مره آمدند. آن گاه پیامبر(ص)گفت:«ای آل قصی» درین مرتبه

بنی زهره بن کلاب برگشت. سپس فرمود:«ای آل عبد مناف» این بار بنی

عبدالدار بن قصی و بنی اسد بن عبد العزی بن قصی و بنی عبد بن قصی

برگشتند. آن گاه ابولهب گفت: اینها بنی عبد مناف هستند که نزدت حضور دارند

آن چه می خواهی بگو:پیامبر خدا(ص) فرمود:((خداوند مرا مامور نموده

است تا خویشاوندان نزدیک تر خود را بترسانم و شما از میان قریش برای من

نزدیک تر هستید و من از خداوندبرای تان مالک هیچ بهره ای در دنیا و هیچ

نصیبی در آخرت نیستم مگر این ه بگوید:(لا الله الا الله) تا من به آن برای تان

نزد پروردگارتان گواهی دهم و عرب توسط آن برای تان سر نهاد)).

ابو لهب در پاسخ گفت..................................

ادامه ماجرا را در (ادامه مطلب) مشاهده نماید.

 



:: برچسب‌ها: بخاری و مسلم , روایت , دعوت به اسلام , ابو لهب , آل فهر , پیامبر , مجامع , شعرا , الکنز ,

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 21 صفحه بعد

اهل سنت جاسک
</div></div>
<div class=

با سلام لطفا از گذاشتن نظرات تبلیغاتی و غیر مزتبط با مطلب خوداری فرماید که تایید نخواهند شد

دوست دارید چه مطالبی بیشتر در وب سایت قرار گیرد؟

RSS

Powered By
loxblog.Com